گفتوگوی اختصاصی | تشریح "کارنامه انقلابی و علمی" آیت الله خاتمی
اشاره: پیروزی انقلاب اسلامی مرهون و مدیون افرادی انقلابی است که در رکاب امام خمینی(ره) به بیانات این مرجع بزرگ عالم تشیع گوش دل سپردند و با دلدادگی مثال زدنی راهکارهای امام خمینی برای رسیدن به نظامی بر پایه اسلام را عملیاتی کردند.
این جوانان انقلابی در هر قشری خود نمایی میکردند؛ به حتم روحانیت و حوزههای علمیه از جمله اقشاری که در این مسیر با رنگ و بویی خاص پا به عرصه گذاشت و فعالیت کرد.
جوانان حوزه علمیه آن روز که طلبههایی ساده بودند، امروز نیز علمایی هستند که خدمت خود را به نظام اسلامی دریغ نداشته و با خدمات کارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سعی در ارتقای این نظام در ابعاد مختلف دارند.
خبرگزاری رسا، در مصاحبهای تفصیلی و اختصاصی با آیتالله خاتمی، عضو جامعه مدرسین و امام جمعه موقت تهران که از طلاب پر جنب و جوش زمان پیروزی انقلاب بوده است، زندگینامه، فعالیتها و خاطرات این عالم حوزوی را درباره روزهای انقلاب جویا شده است.
رسا ـ مختصری از زندگی، تحصیلات حوزوی و اساتیدی که در خدمتشان تحصیل کردهاید را بفرمایید.
هجدهم اردیبهشت سال 1339 متولد شدم؛ هویت خودم را به حوزه، انقلاب و نظام اسلامی میدانم؛ از سال 1354 وارد حوزه شدم و تاکنون در آن فعالیت دارم.
در زمینه تحصیل، فقه و اصول و فلسفه را از بزرگان حوزه آموختم؛ هشت سال شاگرد مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی و پنج سال شاگرد آیتالله العظمی فاضل لنکرانی بودم؛ در این مدت بیش از یک دوره اصول را از محضر این اعاظم بهره بردم؛ شاگرد بزرگان دیگری همچون حضرات آیات میرزا هاشم آملی، وحید خراسانی و شبیری زنجانی بودم و هفت سال نیز درس آیتالله منتظری رفتم.
در فلسفه از محضر آیات حسنزاده، جوادی آملی، شیخ یحیی انصاری شیرازی تلمذ کردم و یک سال نیز در درس شناخت شهید آیتالله مطهری بودم. در عرصه معارف قرآنی شاگرد درس تفسیر آیتالله مشکینی و آیتالله خزعلی بودم؛ درس تفسیر نهج البلاغه را از محضر حضرت آیتالله نوری بهره گرفتم؛ درس معارف و اعتقادات آیتالله مکارم مکارم شیرازی را شبهای پنج شنبه شرکت کردم.
در عرصه مهارتی آشنایی و رفاقت دیرینه ما با حجتالاسلام والمسلمین قرائتی این فایده را داشت که سادهگویی را آموختم؛ دو سال شبهای شنبه شاگرد این خطیب گرانقدر بودم و توشههای ارزشمندی از هنر خطابه فرا گرفتم؛ این آموزهها در چه حد اجرا شده است را نمیدانم اما استاد خوبی در این عرصه داشتم.
در عرصه تحلیل سیاسی اولین شخصیتی که همان روزهای اول پیروزی انقلاب مرا با جریان نفاق و منافقین آشنا کرد حجتالاسلام واالمسلمین مرحوم فاکر بود که در زندان، نفاق اینها را دیده بود؛ روزهایی که با ریا کاری کاری کرده بودند که وقتی من علیهشان سخنرانی کردم، آقایی که امروز بسیار محترم و محبوب است، بر سر من فریاد زد که چرا حرفهای تفرقه آمیز میگویی؟ آن روز به او گفتم اینها از ما نیستند و مردم باید با چهره خبیث اینها آشنا شوند.
رسا ـ درباره تدریسهایی که داشتید بفرمایید.
بخش دوم زندگی من تدریس است؛ از سال 1364 تدریس عمومی حوزه را شروع کردم که امیدوارم تا آخرین روز عمرم در این وادی باشم؛ تقریباً تمام کتابهای حوزوی را تدریس کردهام. معالم را چهار بار، شرح لمعه را سه بار، اصول الفقه را چهار بار، مکاسب را دو بار، کفایه را چهار یا پنج بار، رسائل را دو بار.
از سال 1374 سطح اول خارج را تدریس کردم تا الان دوره سوم خارج اصول به فضل خدا در آستانه اتمام است؛ بحث اجتهاد و تقلید را داریم؛ از کتابهای فقهی کتاب حج و بخشهایی از کتاب قصاص بویژه بحث عاقله را گفتهام؛ کتاب صلات که یک بحث مفصلی هست و اکثر مدت درس خارج ما به آن گذشت؛ صلات جمعه رو به اتمام است و تنها بحث صلات مسافر مانده است.
تدریسهای جنبی یک دوره سیره پیامبر و ائمه اطهار (ع) را در بیست سال گفتم؛ الان سی و یکمین سال درس تفسیر بنده است؛ جزء آخر قرآن را گفتهام و از ابتدای قرآن شروع کردم که بعد از سی و یک سال اکنون پایان سوره یوسف یعنی سیزدهمین جزء از قرآن هستیم، شاید عمرم کفاف اتمام تفسیر قرآن را ندهد اما به این کار علاقمند هستم.
درس نهج البلاغه موضوعی و ترتیبی در روزهای پنجشنبه و درس شرح زیارت جامعه کبیره که در شش سال تمام کردم از دیگر تدریسهای بنده است. دو ترم دکترا در دانشگاه امام صادق (ع) و دو ترم در دانشگاه دفاع ملی تدریس داشتم.
علاقه زیادی به تدریس دارم چون تدریس سرمایهپروری است؛ هر شهری که میروم امام جمعه، قاضی یا مدرسینی از شاگردان من حضور دارند؛ در طول این سی و چند سال تدریس، حدود ده هزار نفر در درس من آمدهاند.
رسا ـ میدانیم که تألیفاتی هم داشتهاید این تألیفات را عنوان کنید و توضیحاتی را ارائه دهید.
قسمت سوم کار بنده تألیف است. از ابتدا گرایش فوق العادهای به تألیف داشتم؛ تا الان حدود بیست کتاب از بنده چاپ شده است؛ دو جلد از شرح زیارت جامعه کبیره به نام «در آستان امامان» چاپ شده است و جلد سوم هم آماده است؛ هر جلد نزدیک به ششصد صفحه است.
کتاب عمارت بر نفس، جلد اول خطبههای نماز جمعه تهران چاپ شده است که سه جلد دیگر از آن نیز آماده است؛ اما جلد چهارم با مشکلات کاغذ مواجه شد و ادامه پیدا نکرد.
سه کتاب درباره امیرالمؤمنین علی (ع) نوشتم، «سیره علوی»، «مواضع سیاسی مولی علی» و «در سایهسار حکمت علوی» عناوین این کتابها است که «سیره علوی به چاپ ششم رسیده است. کتاب «سیره فاطمی» راجع به حضرت صدیقه طاهره به چاپ سوم رسیده است؛ دو جلد کتاب درباره سیدالشهدا با عنوان «رسالت خواص» و «عبرتهای عاشورا» چاپ شده است؛ کتاب «سیره حماسی امام سجاد» درباره امام سجاد نوشته شد.
کتاب «جنگ در دیدگاه قرآن و حدیث» را در دوره جنگ نوشتم؛ که در تجدید چاپ نامش را به «ابعاد جنگ در فرهنگ قرآن و حدیث» تغییر دادیم؛ کتاب «نفاق در قرآن» حاصل تدریسهای بنده است؛ کتاب «حقایق و خرافات»، «عفاف در قرآن» و کتابهای دیگری که بیش از این در ذهنم نیست.
کتابهای چاپ نشده بنده سه برابر کتابهایی است که به چاپ رسیده است؛ درسهای فقهی و خارج اصول بنده هم نوشته شده است که منتظر فرصتی برای چاپ آنها هستم.
تبلیغ چهارمین بخش از زندگی حوزوی بنده است؛ حداقل در دو عرصه تبلیغ داشتهام؛ در تبلیغ سنتی به اکثر استانهای کشور سفر کردهام و در تبلیغ رسانهای، برنامههای متعددی در صدا و سیما داشتم؛ کانونهای سخنرانی بنده صدا و سیما، مهدیه تهران و هیأت رزمندگان اسلام است.
رسا ـ بیشتر در چه عرصهای فعالیت داشتهاید؟
بعد از پیروزی انقلاب احساس کردم که ذوق من در کار فرهنگی است؛ هیچ مسئولیت اجرایی را نپذیرفتم، از مسئولیتهای سیاسی همین مجلس خبرگان رهبری است که برای سومین بار عضو آن هستم، آن هم با اصرار علمای کرمان بود؛ در همین سه دورهای هم که رفتم مأموریت خودم را فرهنگی میدانم.
در کنار این مأموریت فرهنگی، مأموریت سیاسی که برای خودم تعریف میکنم، تشویق مردم به رهروی خط ولایت است؛ علیرغم اینکه رسانهها بویژه ضد انقلاب سعی دارند از من یک چهره جناحی بسازند، من خودم را اینچنین نمیبینم، من خودم را با ولایت میبینم و با ولایت تعریف میکنم؛ ضمن اینکه همه دردمندان دین و ولایت را تشویق میکنم، خودم بجز جامعه مدرسین در نهاد دیگری عضو نبوده و نیستم. همه را دعوت میکنم که حجت شرعی ما مواضع مقام معظم رهبری است. ما با کسی تعارف نداریم، ولایت فقیه را نیابت عام امام زمان میدانیم.
رسا ـ سابقه مبارزاتی شما را در انقلاب مورد هجمه قرار میدهند؛ مقداری از آن دوران برای ما بفرمایید.
بعضی از تخریبگران میگویند که سابقه مبارزاتی خاتمی چقدر است؟ سال 1356 که انقلاب پیروز شد من شانزده سال داشتم؛ خواستن سابقه مبارزاتی از یک بچه شانزده ساله عجیب است؛ اما با این همه در اسناد ساواک تهران و اسناد ساواک قم موجود است که سالهای آخر حکومت پهلوی بود که در مسجد شاه آن روزها سخنرانی کردم و گفتم از این پس نام این مسجد «مسجد امام خمینی» است که الان به همین نام هست؛ از ساواک قم خیلی بیادبی و فحاشی کردند اما یک بچه شانزده هفده ساله وظیفه خود را انجام داد.
در سالهای انقلاب به هر شهری که رفتم طوفانی به پا شد. بعد از منبر من در شوشتر مجسمه شاه را پایین کشیدند، در تجمع سنندج سه روز حضور داشتم و در مسجد جامع آن سخنرانی کردم، در زاویه زرند ساوه هم صحبتی داشتم که رئیس کلانتری آن روز گفته بود اگر من این سید را نکشم چنین و چنان. در حد توان قاصرم به این عرصهها وارد شدم.
بعد از پیروزی انقلاب بر خودم لازم دیدم که همراه امام خمینی(ره) باشم و تا وقتی که امام در حیات بودند خط ما خط امام بود، بعد از ارتحال امام هم خط مقام معظم رهبری را دنبال کردم و در هشت سال جبهه هم فرماندهان نمیگذاشتند که رزمی باشم؛ میگفتند ما از شما تبلیغ میخواهیم؛ در مناسبتهای مختلف، ماه رمضان یا عملیاتها، خودم را به جبهه میرساندم و در همین حالی هم که جبهه بودم، با مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آسید حسین سعیدی، کار علمی خود را انجام میدادیم؛ کفایه، رسائل، منظومه را هر کدام یک دور در جبهه مباحثه کردیم.
شب بیست و یکم ماه رمضان احیا گرفته بودیم، بعد از مراسم احیا این مرحوم که سمبل اخلاص بود به من گفت «مرحوم شیخ صدوق میگوید «و من احیا هاتین اللیلتین بمذاکرت العلم و هو افضل»؛ یعنی «کسی که این دو شب را به مذاکره علم بگذراند افضل است»؛ بعد از احیا یک صفحه رسائل را مباحثه کردیم.
البته تمام اسنادی که از جبهه داشتم مانند حضورها را محو کردم؛ تنها به این دلیل که آن روزی که رفتیم نخواستیم از جبهه استفادهای کنیم، اینها نماند که بعد هم بخواهند با اینکه فلان مقدار جبهه بوده است و امثال آن برای آدم فضیلت تراشی کنند.
بیشتر لشکر علی بن ابیطالب اما لشکر ثار الله و تیپ بیست و یک امام رضا(ع) هم بودم؛ از مرکز اعزام مبلغ وارد جبهه شدم و این پیشینه سیاسی و جبهه من است.
رسا ـ در زمان پیروزی انقلاب در چه شهری حضور داشتید و فعالیتتان چه بود؟
شام 21 بهمن بود که رادیو به وسیله نیروهای انقلاب گرفته شد؛ من قم بودم و در مدرسه آیتالله العظمی مرعشی حجره داشتم که الان مرکز آموزش طلاب خارجی شده است؛ وقتی گوینده رادیو گفت، «این صدای انقلاب اسلامی ایران است»، به گونهای از خود بیخود شدم که دیگر نمیدانستم کجا هستم، مات و مبهوت بودم، این حالت را نه قبل و نه بعد از آن تجربه نکردم؛ شیرینترین لحظه عمرم همین لحظه بود که «این صدای خلق قهرمان ایران است؛ خمینی ای امام» اگر نام خمینی را تا یک سال پیش میبردی زندان داشتی، اما الان سرود خمینی ای امام بلند شد.
من قم بودم و افتخار هم میکنم که در صحنههای حماسی قم حضور داشتم. شهربانی آن زمان اول خیابان باجک بود؛ ماههای منتهی به انقلاب طلاب مقابل شهربانی رژه میرفتند تا بگویند که ما در مقابل شما ایستادهایم؛ البته قم یکی دو ماه قبل از سقوط حکومت، به وسیله انقلاب و انقلابیان اداره میشد؛ حاکم اول انقلاب آیتالله یزدی بود. این مایه افتخار است که وقتی انقلاب پیروز شد یک گلوله گم نشد؛ تمام مراکز در دست حزب الله با فرماندهی آیتالله یزدی بود.
شبی در حال برگشت از سخنرانی شوشتر فرار میکردم، همان شبهای حکومت نظامی بود؛ وقتی در آن حکومت نظامی وارد قم شدم، جلوی مدرسه حجتیه جمعیت عظیمی بود که ساعت دو بامداد با طبل میزدند و مرگ بر شاه میگفتند؛ گاردیهای کلانتری چهار راه بیمارستان حضور داشتند اما مردم در مقابل آنها موضع گرفته بودند.
قم شهر انقلابی واقعی بود، نه تنها در پانزده خرداد بلکه در طول این مدت وفادری خود را به امام و انقلاب اسلامی حفظ کرد؛ ما تا زمانی که درس بود در قم بودیم؛ آن زمانی هم که درس نبود برای تبلیغ و منبر میرفتیم.
رسا ـ شناخت شما از امام خمینی(ره) چگونه حاصل شد؟
قبل از اینکه قم بیایم دو سالی در حوزه علمیه صادقیه سمنان بودم؛ طلبه شدن من همزمان با آمدن آیتالله سید محمد شاهچراغی به سمنان شد؛ بزرگی که الان نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه سمنان است، شاگرد امام بود؛ او از روز اول ما را با امام و خط امام آشنا کرد؛ البته بیشتر علمای سمنان از شاگردان و وفاداران امام بودند؛ مرحوم آیتالله نصیری و مرحوم آیتالله عالمی از شاگردان امام بودند. مرحوم آیتالله عالمی تبعید شد؛ از آن زمانی که من امام را شناختم و تکلیفم را با تقلید از ایشان شروع کردم محور ما خط امام (ره) بود و تا امام زنده بود از او به یک اشاره، از ما به سر دویدن بود.
ما هم امام را به عنوان ولی فقیه میدیدیم، با ارتحال امام خمینی(ره) خط ما تغییر نکرد، آن روز ولی فقیه امام بود، بعد از امام ولی فقیه آیتالله العظمی امام خامنهای شد و صراط مستقیم را من همین صراط میدانم، صراط ولایت فقیه؛ تلاش کردم در این مسیر باشم؛ سعی کردهام که از ولایت برای خودم هزینه نکنم و کار نادرستی میدانم که کسی ولایت را خرج خودش کند؛ اگر کار خوبی داشتیم به برکت هدایت ولایت بوده است؛ اگر کار نادرست و نقدداری داشتیم، خطا و قصور از ما بوده است. در یک کلام و خلاصه اینکه از خدا خواستهام ولایتی باشم و ولایتی بمانم.
رسا ـ برخی از جریانات در فضای مجازی سعی میکنند که دوره شاهنشاهی را دوره خوبی نشان دادند نظر شما درباره آن دوران چیست؟
تحقیقاً این جلوهای از تهاجم فرهنگی دشمن است؛ به عنوان طلبهای که در این زمینه مطالعه کردهام میگویم بیشتر کتابهایی که بعد از انقلاب، خاطراتی که سفرا نوشتند، خاطراتی که طاغوتیها نوشتند را به دقت مطالعه کردم، با این مطالعات به صورت اجمال رژیم پهلوی در سیاهی و ظلمت در تاریخ ایران کمنظیر است.
دین ستیزی اولین خصوصیت این رژیم بود؛ زن رضاخان در خاطراتش گفته است که رضاخان قیامت را قبول نداشت؛ نماز نمیخواند، روزه نمیگرفت، شراب مخصوص داشت؛ ، اهل بیت را قبول نداشت این را خودش میگوید.
محمدرضا شاه هم در قله ریاکاری و سکولار محض بود؛ اما به عرفات و زیارت امام رضا میرفت؛ دو جلد از خطارات زنش منتشر شده است، در یا چهل مورد مختلف در این کتاب میگوید که گرفتاریهای ما از اسلام است و اگر دینی به درد بشر بخورد بهائیگری است؛ البته روز اول هم زن شاه شد، میگفتند کمونیست است؛ در این خاطرات هم جلوههای الحادیاش پیداست.
رضاخان در بیست سال حکومت خود فقط یک سفر خارجی رفت؛ سفرهای خارجی شاهان و مسئولان دو یا سه روز است اما او دوازده روز در ترکیه اقامت کرد و انگلیسها او را بردند و آموزش دادند که چطور ایران را به سمت لائیک و ضدیت با دین بکشاند. سه نسخه به او دادند که اجرا کند؛ یکی کشف حجاب، دیگری مبارزه با روحانیت و دیگری مبارزه با عزاداری بود. رژیم دینستیز به معنای دقیق کلمه که از آخرین تلاشهایش تبدیل تاریخ افتخار آمیز هجری به تاریخ ننگین شاهنشاهی بود.
دوم اینکه رژیمی به معنای دقیق کلمه نوکر و استقلالستیز بود؛ تحت الحمایه انگلیسها یا آمریکاییها بود؛ تا 28 مرداد سال 32 تحت الحمایه انگلیس و بعد از آن تحت الحمایه آمریکاییها بود. اینها مسائل پشت پرده نیست؛ فردوس رفیق دوره کودکی تا رفتن شاه است؛ رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی بود که سر کار آوردنش توسط انگلیسها را بیان میکند؛ خود شاه در خاطرات خود میگوید ای کاش این همه نوکری آمریکا را نکرده بودم.
کارتر در خاطرات چهارصد و چهل و چهار روز به گروگان گرفتن آمریکاییها میگوید که شاه از سفارت ما دستور میگرفت، خود شاه میگوید که اینکه آموزگار را نخستوزیر گذاشتم به این خاطر بود که رابطهاش با آمریکاییها خوب بود؛ همهشان در خاطرات خود این بردگی رژیم شاه را تعریف میکنند؛ خود طاغوتیها نوشتهاند.
سوم اینکه یک ذره برای مردم احترام قائل نبودند؛ اینها هم چیزهایی است که خودشان نوشتند؛ شاه میگوید که ایرانیها تمدن نداشتند، دست و رو شستنشان را پدرم یادشان داد؛ این طور اهانت میکردند. یار غار شاه اسد الله علم است، یک نخست وزیر خبیث است که در خاطراتش میگوید شاه پیش من میگفت مردم پفیوز ایران.
باز خودشان نوشتهاند لیست کسانی که قرار بود نماینده مجلس باشند را ساواک تهیه میکرد، به نخستوزیر میداد، نخستوزیر هم به شاه میداد، اگر شاه کسی را قبول نداشت روی آن خط میکشید، که این نباشد؛ آنها که خط نخورده بود نماینده بودند؛ حالا مردم میخواهند بیایند و میخواهند نیایند.
چهارم اینکه آزادیستیز و جهنمی از خفقان بود؛ رئیس ساواک در واشنگتن میگوید؛ یک نفر به طور صریح به شاه بد میگفت، شاه گفت این را باید طور دیگری مجازات کنیم؛ باید این را پیش شیرها بیاندازیم؛ شیرها را گرسنه نگه داشتند، این را در قفس شیرها انداختند؛ شیرها این منتقد و معترض رژیم طاغوت را تکه تکه کردند؛ شاه میخندید و میگفت که خیال ما از این مرتیکه راحت شد؛ یک جهنمی از خفقان اینچنینی بوده است.
موزه عبرتی که در تهران نزدیک میدان امام خمینی (ره) است جداً دیدنی است؛ آنجا برخی از ابزار شکنجه را به نمایش گذاشتهاند؛ کتابهایی منتشر کردهاند که شکنجه در رژیم شاه را توضیح میدهد.
یکی از بزرگان در عرصه عمران گفت، در چهل سال انقلاب به اندازه چهارصد سال کار شده است، فقط تهران و مراکز استانها کمی رسیدگی میشد و جای جای دیگر کشور در فقر میسوخت؛ امروز میگویند حتی روستاهای زیر ده خانوار هم آب، برق، گاز و تلفن دارند؛ طبیعی است که فضای مجازی آلودهای که امریکا فرماندهی میکند این دیوها را به صورت فرشته نشان دهد. رژیم شاه به حدی منفور است که امروز هم اگر سران طاغوت بیایند میدانند که خود مردم چه برخوردی با اینها خواهند داشت.
رسا ـ مهمترین آسیبها و چالشهای پیش روی نظام اسلامی چیست؟
قرآن مهمترین خطر برای هر انقلاب را ارتجاع یعنی بازگشت به ضد ارزشهای جاهلی دانسته است؛ دشمن در پی این ارتجاع است؛ فضای مجازی آلوده دشمن و شبکههای ماهوارهای بیگانه این خط را دنبال میکنند و میخواهند کاری کنند که مبانی انقلاب فراموش شود، دین و ارزشهای دینی فراموش شود؛ رهبری که محور اصلی بود کمرنگ شود؛ دشمن در پی نا امید کردن مردم از انقلاب به عنوان مدخلی برای براندازی است.
امروز دیگر حرف پشت صحنه نیست؛ امریکاییها به صورت علنی در پی براندازی نظام اسلامی ایران از کانال ناامید کردن مردم به دین و ولایت هستند؛ آنها میگویند، دین توانایی اداره کشور را ندارد؛ البته بصیرت امروز مردم نجات بخش خواهد بود؛ کشور مقتدر است، ارتش، سپاه، بسیج، نیروی انتظامی در عرصههای دفاعی نظام اقتدار بسیار خوبی دارد؛ بصیرتها رشد کرده است؛ حماسه نهم دی 88 در هر مقطعی قابل تکرار است؛ مردم وفادار به نظام تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، تا آخرین قطره خونشان ایستادهاند؛ توطئهها گسترده است، اما مقاومتها هم درس عبرتآموز به توطئهگران خواهد داد.
رسا ـ بازخوانی دوران ابتدای انقلاب برای اهالی سیاست چه مقدار مفید است؟
مفید که بماند بلکه لازم است؛ باید قصه تاریخ انقلاب را نسل دوم، سوم و چهارم انقلاب دنبال کنند؛ دوست و دشمن را بشناسند، بدانند که چه کسانی در سمت و سوی انقلاب بودهاند؛ چه کسانی از این قطار پیاده شدند و چرا پیاده شدند و عبرت بگیرند.
رسا ـ درباره حوزه علمیه، امام روح الله، چهلسالگی انقلاب، رهبر معظم انقلاب، سکولاریسم در حوزه، جامعه مدرسین، شورای عالی حوزه، مجلس خبرگان رهبری و آیتالله جنتی عبارتهای کوتاه بفرمایید.
حوزه علمیه، سرمایه نفیس برای اسلام و نظام اسلامی.
امام روح الله، چهره بینظیر قرن.
چهلسالگی انقلاب، رمز کمال انقلاب اسلامی است نه پیر شدن.
رهبر معظم انقلاب، ذخیره خدا برای شیعه.
سکولاریسم در حوزه، سکولاریسم خورهای برای هر تشکیلات و نظام و جریان علمی و غیر علمی است.
جامعه مدرسین، تشکلی وفادار به اسلام و انقلاب اسلامی است.
شورای عالی حوزه، مدیریت مخلصانه برای ارتقای حوزه است.
مجلس خبرگان رهبری، نهادی که به هنگام بحران کشور را از آن میرهاند.
آیتالله جنتی، پیرمرد وفادار فقیه، صبور، با سعه صدر برای انقلاب اسلامی.
رسا ـ تحلیل حضرتعالی درباره خدمات متقابل نظام و حوزه علمیه چیست؟ آیا در نقطه مطلوب بوده و استفاده بهینه شده است؟
به عنوان یک حوزوی میگویم که حوزه در عرصه خدمت بدون منت به نظام اسلامی، شایسته تقدیر است؛ نظام اسلامی است؛ این نظام اسلامی نیاز به کمک در عرصههای مختلف داشت؛ حوزه بدون منت از اول پیروزی انقلاب در هر عرصهای که نظام نیاز داشته است به صورت خالصانه توان خود را عرضه کرده است.
در عرصههای مجلس خبرگان رهبری، قوه قضائیه، نمایندگان ولی فقیه در نهادهایی مانند ارتش، سپاه، نیروی انتظامی، دانشگاهها و در هر عرصه دیگری که حضور روحانیت لازم بوده است، حوزه دین خود را به انقلاب ادا کرده است؛ ائمه جمعه، نهاد نماز جمعه، در بسیج مردم به جبهه، و خدمت در مصائبی مانند زلزله و بصیرتمند کردن مردم به وسایل مختلف مانند نماز جمعه از آثار فعالیت روحانیت در جامعه است. برخی با نادیده گرفتن خدمات بیمنت روحانیت به نظام، به حوزه علمیه جفا میکنند.
رسا ـ آیا نظام اسلامی به اندازه کافی این خدمتها را جبران کرده است؟
باید نظام اسلامی را تعریف کرد؛ این حقیقت قابل انکار نیست که پیدایش نظام اسلامی مدیون حوزههای علمیه است و تداوم چهل سالهاش از این رهگذر بیتردید نقش اساسی داشته است.
رسا ـ ولایت فقیه راهکار اقتصاد مقاومتی را توصیه کردند، مردم هم آماده حرکت هستند حال چگونه باید محور وسط یعنی مدیران اجرایی را به حرکت واداشت.
مقام معظم رهبری مشکلات کنونی را چند سال قبل، پیشبینی کرده بودند؛ نامگذاری سالها کد این مطلب است؛ رهبر معظم انقلاب در عرصه اقتصاد مقاومتی تبیین و هم پیگیری کردند؛ معتقدم عرصههای مظلومیت رهبری همین است که رهنمودهای ایشان درست اجرا نشد و الان پیامدهای سخت و مشکلش را مردم ما میبینند.
هنوز هم کار از کار نگذشته است؛ اینکه بگوییم که هیچ کاری در عرصه اقتصاد مقاومتی نشده است، به نظر میرسد که قدری مبالغه باشد؛ کارهایی در طول این مدت صورت گرفته اما آنچه که مد نظر مقام معظم رهبری بود صورت نگرفته است. ایشان پیگیر این امر هستند؛ اگر مطالبه عمومی هم در تریبونها بشود در اجرای رهنمودهای ولایت در این عرصه تسریع خواهد کرد./836/گ402/س
خبرنگار: محمد لطیف